nightlight
nightlight

nightlight

مرا به خانه ات بخوان

     

     

         مرا به خانه ات بخوان ،مرا به خانه ات بخوان که اقاقی را به عاشقی ،زینت کردم به گیسوان و دیده را به تبرک  سیه نمودم به توتیای انتظار چه بی قرار!

     

     

     

    مرا به خانه ات بخوان که گونه رنگین نمودم ازشورو التهاب  و سبوی مهر انباشتم از شرم ناب ،  مرا به خانه ات بخوان که لبها را وسوسه کرده ام به ب سه بوسه های نهان  و می خواهم  دل بسپارم بی نام و بی نشان

     

     

     

    مرا به خانه ات بخوان که عذاب وبال را شهد کنم به لحظه وصال  بگشایم آغوش مرا ، تا ببینی جوش و خروش این دل از پا فتاده را ، این خواستنهای  ساده راخواهم با تو بخوانم حدیث دل ، با تو نشینم به راز دل ، با توبگویم گناه دل

     

     

     

    مرا به خانه ات بخوان ، که راز و نیازست مر ترا ، که عشوه و نازست مر ترا ، که سوزش و سازست مر ترا بخوانم به قبله گاه رُستن ها و رستن ها ، سوختن ها و ساختن ها ،  رفتن  ها و باختن ها 

     

     

     

    مرا به خانه ات بخوان که با تو هزار حرف است و نیست فرصت آن ، به زمینم بخوان ب آسمان  بخوانم به مامن امن رفاقتها ، صداقتها

     

     

     

    مرا به خانه ات بخوان  . به آنجا که مرز دلتنگی و دیدار است  مرا به خانه ات  بخوان تا آنجا که توش آمدنم باشد مرا بخوان و بدان که  تازگی ها دلتنگ می شوم

     

     

     

    مرا به سینه ات بخوان ب دوست داشتن. بخوان و بخوان و بخوان

     

     

     

     ---

     

    مستحضرید که ، این را هم جایی پیدا کردم که نشانی نداشت ..