گریه
اثری از:گوته
بگذار در این شب تار و در دل این صحرای بیکران بگریم.کاروان در این منزل رخت افکنده و اشتران و شتربانان در خواب فرو رفته اند.تنها در نزدیکی من بازرگانی ارمنی شب زنده داری می کند تا در خاموشی شب به حساب سود و زیان خویش می رسد.من نیز شب زنده دارم،اما حساب فرسنگهایی را می کنم که مرا از محبوبم جدا کرده است.
بگذار بگریم ، زیرا گریه غم از دل می برد و زنگ از آیینه ی روح مردان می زداید.
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی
کاش یک روز به اندازه هیچ
غم بیهوده نمی خوردی
کاش یک لحظه به سرمستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی
...
سلام
شرمنده دیر بهت سر زدم
چند روز نبودم
دیگه گریه هم دلو وا نمی کنه....
زیبا بود
دلت شاد