وجودت همه شعر
اثری از :داریوش شاهین
چرا می گویی من شعر را نمی فهمم؟
من از ادبیات چیزی نمی دانم،
من با این حرف ها آشنایی ندارم؟
چشمان تو بهترین و زیباترین شعر های هستی آفرینند.لبان تو عالی ترین کلمات مهرآمیز را زمزمه می کنند.تو مجموعه دل آویز ترین شاهکار های شعر جهانی.هیچ شنیده یی:شعری،غزال چشمی،ترانه یی،مهتاب رویی،منکر شیدایی و زیبایی وجود خود شود؟دستانی که نسیم و حریر را نوازش می کند.لبی که به گل لطافت می آموزد.چشمی که فروغ خدایی دارد و هر از بند رسته یی را دگر بار اسیر می سازد.سیمایی که مهتاب را حسودانه شرمگین می کند.ابروانی که هر کمانی را به خواری می شکند.مژگانی که آبروی هزار تیر دل دوز را بر باد می دهد.پیکری که عاج را،مرمر را،به رشک و حسد می آورد.
بینی قشنگی که همیشه بوی گل های بهاری می دهد.لبانی که یاقوت در برابرش خونین دل می شود.چانه یی که اگر هزاران بار بوسیده شود هنوز هم بوسه می خواهد.
تو با این همه لطافت و زیبایی،آبروی شعر و شور را می بری.پس چرا می گویی «من از شعر چیزی نمی دانم»
تو با چنین وجودی دیوان عالی ترین شعر های جهانی.حرف تو به این می ماند که: آفتاب روی تو بگوید: من تاریکم.مرجان چشمان تو بگویند: ما بی جانیم. بهار پیکر تو بگوید: من سرود مغموم سروم. گل های دستان تو بگویند: ما بی رایحه هستیم.آسمان دل تو بگوید: من بی ستاره ام. آبشار گیسوان تو بگوید: من خشک و بی ترانه ام.مرمرین سینه ی تو بگوید: من سنگ خارا هستم.لاله های گوش های تو بگویند:ما خالی از زمزمه ی محبتیم.حتی پاهای تو که بر روی ابرهای خیال ره می سپرند،بگویند: ما بر سنگ های سخت و خشن نامرادی روانیم.
اینک شاعری با این همه رباعیات طلایی،می گوید من شاعری و شعر نمی دانم و از آنها چیزی نمی فهمم.بهترین شعر تو این است که می گویی : «ادبیات چیست؟» و تو اما راست می گویی،در پیش تو،عالی ترین شعرها و چکامه های ادبیات گیتی،معنی و مفهومی ندارد.آه افسوس!
سلام دوست عزیز مرسی که سر زدید ونظر دادید من با لینک کردن موافق هستم من شما رو لینک کردم موفق باشین!
سلام
ناشناس عزیز
پیام زیبا وجالبت مرا تحت تاثیر قرار داد
خیلی دوست دارم نوشته های سال گذشته ام را بخوانی ونظر بدهی
در ضمن من نمیتوانم کسی با این همه احساس را مرد یخی بخوانم حتی اگر تنها شفافیتت شبیه یخ باشد پس با اجازه می گویم
مردی از جنس بلور
عشق در حیطه فهمیدن ما نیست، بیا برگردیم
آسمان پاسخ پرسیدن ما نیست ، بیا برگردیم
گریه هامان چقدر تلخ، ببین ! رنگ ترحّم دارد
تا زمین دشمن خندیدن ما نیست، بیا برگردیم
سلام
ممنون از حضورت
نوع انتخاب پستات برام جالبه چون منم به این نثرهای روایتی و ادبی و زیبا علاقه خاصی دارم
شاد باشی
س ا ج د
مطالبی که جمع آوری کردی واقعا محشره. کاش یه سریم به وبلاگم میزدی بگی چطوره. هم مطالب و هم قالب
خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
بی معرفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
مــــــــــــــــــــــــــرد یخـــــــــــــــــــــــــــــــی
................................................bye
نمی دونم،شاید،اما چرا؟
سلام
مرسی که اومدی
رنگ فونتو سفید کردم ولی خیلی چشمو می زد. خوندنش سخته.باید دنبال قالب بهتر باشم فقط مشکل اینه که من عاشق رنگ آبیم. برای مطالب بعدیم نظر یادت نره
قالبمو که تغییر ندادم چون آبی با عنوان وبلاگم هماهنگه ولی فونتمو سورمه ای آبی کردم
اگه افسرده شدمم که حقمه .
سلام
آخه چرا مرد یخی؟؟؟
امیدوارم دلت همیشه آفتابی باشه وآسمون زندگیت پر باشه از ستاره های درخشان
دوست داشتی پیاده در باران به دیدنم بیا
همیشه عاشق باش و آفتابی
عالی بود....دیگه کم میارم چی بگم...
دلت شاد
سلام دوست خوبم
همه آدما رو دلاشون ردپای یه عشق گمشده وجود داره باید زنده موندو از همه این زیباییها لذت برد
می دونی لذت عشق به خماریشه کسایی که دمی از عشقشون گرفتن گاهی از خود عشقم متنفر شدن
اگه وجودت لبریزه از احساس هدیه اییه از طرف خدا چرا باهاش مبارزه می کنی بذار گرمی
احساست زندگی ببخشه به زندگی کسانی که به دنبال یه عشق راستینن
اگه دوست داشتی گاهی به منم یه سر بزن من حداقل هفته ایی 3بار آپ می کنم
همیشه شاد باش و عاشق
مرد مریخی سلام
سلام
خوب من
آخه آدمی به خوبی و با احساسی مثل شما میشه یخی باشه
نه من که باورم نمیشه
شاد باشی و سرافراز
تولد حضرت فاطمه رو تبریک میگم
دلت شاد مرد بزرگ
سلامی دوباره
خوب من........من که باورم شده بود . و حس می کردم دنیای مهربانی را
در پناه خدا
سلام
بر مرد همیشه عاشق
خوب من احساساتت را که هدیه ایی ست از طرف خدا به کسی که لایقش باشه هدیه کن تا همیشه دلت گرم و افتابی باشه سرما رو به حال خودش بگذار بذار عشق یه بار دیگه وجودت رو سرشار از حس قشنگ خوشبختی کنه.
دوست داشتی به منم یه سر بزن خوشحال می شم از حضور همیشه سبزت
وقتی در کوره راههای زندگی چشمانم را می بندم و به عمق چشمان هستی می نگرم... آنگاه که هیچ امیدی جز او ندارم... آنگاه شعر روانم از آغاز تا به امروز در تمام وجودم جاری می شود و چشمان امیدم دوباره به سوی تو می نگرد... آری آنگاه هست را می بوسم و در نبود نیستی می بالم...
خسته نباشی دوست عزیز...
همیشه موفق باشی و سبز
یاعلی