nightlight
nightlight

nightlight

دیوانه؟!

    دیوانه ... 

     



    خسته تر از آنم که یارای رفتنم باشد و در این کوره راه های بی پایان که با افق در هم آمیخته اند اینک تنها نشانه زندگی ردپای مردی است که روزی یک به یک را پشت سر گذاشت تا شاید روزی پس از فردا نشانی بیابد از هر آنچه به جز تو!

    خسته بودم ،‌ یارای رفتنم نبود.چشم هایی دوخته بر غروب و خورشیدی که می سوخت تا شاید آخرین کورسوی خون فامش غبار سرما از پرتره ی روحم بزداید.

    خسته ام ، یارای رفتنم نیست.بوران می غرد، قامت خشکیده ی درخت می شکند و آنسوتر ، لانه ای به هوای سقوط می افتد.تخم هایی شکسته و پیکر جوجه کرکسی یخ بسته.اینجا هیچ چیز نشانی از زندگی ندارد.اما تو؛ همچنان هستی و من گریزان از هستی ات.

    آه ، ناقوس ها به صدا در آمده اند.هنگام رفتن است!

    خسته بودم‌ ، یارای رفتنم نبود ؛ اما تنها همین؟ نه ، نه آسان تر از آنست که برای یادآوریش با ذهن ملول ام کلنجار روم.آن شب من بودم ؛ جاده ای که به تو ختم می شد‌ ؛ و آسمانی که نمی دانم به میمنت حضور کدامین برج غرق در ستاره بود. تو را ، یادت را ، آرزویت و هر آنچه آبستن تو بود به سورچرانی ستاره ها فروختم.

    خسته ام ، یارای رفتنم نیست.آتش زبانه می کشد و کلبه می سوزد و می سوزد و می سوزد. و گاه گاه ، ورای شراره هایی که تا اوج سر برافراشته اند ؛ صدایی شنیده.گوش کن صدای کلبه است.بگذار یادت آورم.همان که اسمش را گذاشتی کلبه آرزوها.ببین ، اینک می سوزد؛می گرید.اشکی از دود ، آهی از خاکستر. و من در این میان در اندیشه تابلویی هستم که رویش نوشته شده جهنم !

    ضیافت کفتارهاست.پذیرا باش دعوتم را.شامگاهان در انتظارتم. به صرف آتش ؛ به صرف خون!

    خسته بودم ، یارای رفتنم نبود. و حال تنها خاطره ام از آن روزهای پاییزی ، دستمال های خیس‌ ، ترانه های نامفهوم، واژه های گنگ و صدای سیاوش است که در اتاق موج می زد : « از تموم دار دنیا تو فقط مونده بودی ... تو ... دلخوشی ... دیوونه ... دیوونه ...»

    در آینه تصویر دو چشم سرخ نقش بسته بود‌ ؛ و من در آنها سکوتی را دیدم که لمحه ای هزار بار تو را فریاد می کشید!

    خسته ام ، یارای رفتنم نیست.اما باید رفت ؛ این آخرین وداعم است. مردک کوچه ای را سیاه پوش کرده. نشئه کش آژیر کشان می رسد.آه ها بر می خیزد ؛‌ جنازه ای بر دوش و شانه هایی که برای اولین بار تکیه گاهش شده اند ؛ پدر ، برادر و تمام آنهایی که هنوز به یادش داشتند.گورکن اما بی اعتناست.جنازه را بر زمین می گذارند.پارچه سفید به کناری کشیده می شود ... و من ، و من می توانم لبخندی را ببینم که اینک بر صورت سوخته ام آراسته. طعم گس مرگ گنجشک ها را فراری می دهد و آنها این جماعت گریان را ، با تمام ناله ها‌، ّآه ها و افسوس هایشان تنها می گذارند...

    ... و من لبخند می زنم. به آنها.به تمام آنهایی که به حالم افسوس می خورند لبخند می زنم.آرام پیکرم را در گور می گذارند و خاک را تن پوش تن خسته ام می کنند.می شنوی؟ آنسوتر ... ندایی مرا می خواند.

    ... و نسیم همچنان در تکاپوست.

    خسته ام ، یارای رفتنم نیست. اما می روم ، می روم تا به دالان زمان بپیوندم ؛ به تاراج گاه روح!

    زمینت را تنها می گذارم ، آسوده باش.چون تنها یادگار من ، برای تو ، برای زمین ،فقط یک پرسش است.راستی چرا می گفتی من دیوانه ام؟

    دیوانه ... چه واژه ی آشنایی. دیوانه ی تو؟ دیوانه‌ ، دیوانه ، دیوانه ...

     

     

                                                              اثری از : خودم

نظرات 5 + ارسال نظر
الهام پنج‌شنبه 26 مهر 1386 ساعت 10:28 ق.ظ http://sofalin.blogsky.com

...

فوق العاده بود .تبریک میگم.
فکر نمیکردم اومده باشی گفتم سری بزنم و خوشحالم که نوشته ای زیبا آنهم از خودت دیدم.

موفق باشی...

مریم چهارشنبه 2 آبان 1386 ساعت 01:59 ب.ظ http://mariamaria.blogsky.com/

سلام.
خیلی قشنگ بود. امیدوارم یک روز تمام خستگی های شما با یک خاطره شیرین بر طرف شود و خورشیدیی بیاید و مرد یخی را گرما بخشد.

شما را در لیست دوستانم قرار دادم. خوشحالم.

حریردریا دوشنبه 14 آبان 1386 ساعت 10:12 ب.ظ http://sofalin.blogsky.com

بروزم ...

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن...

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...

بردیا چهارشنبه 30 آبان 1386 ساعت 11:37 ق.ظ

به معنا کامل فوق العاده بود

ویوا جمعه 2 آذر 1386 ساعت 01:38 ب.ظ http://kalepookha.blogsky.com/

سلااام
من قبلا اینجا اومده بودم آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر نکنم!!!!!
هنوز نخوندم باید برم کامل بخونم ولی چرا اینگده غمگینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این اولی لینک ماست؟؟؟؟؟پس من جرا تا حالا اینجا نیومده بودم؟؟؟؟؟؟؟
میسییییییی که لینکمون کردی میگفتی تا ما هم بلینکیمت خب!!!!
الان میلینکم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا بعد....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد