nightlight
nightlight

nightlight

تو

          

     

                                    

                                  تــــو

     

     

                                                                        اثری از : داریوش شاهین

     

         گناه کردی! به خدا گناه کردی! بله، نه به من، بلکه به خدا گناه کردی.پس از آن همه کوشش ها که برای تسخیر من کردی ؛ وقتی ماه ها فریاد : بیا بیای تو، تمنای : نه نه نه ی مرا خاموش کردند ؛ هنگامی که آوای :

    می خواهم تو ،صدای از من بگذر مرا در گلویم شکست ؛ آن زمان که غمگینانه التماس می کردم برای اسیری من این همه با جادوی نگاهت دامیاری مکن،آن وقت تو گفتی:

         -    من با صیدهای گوناگون و نوشیدن خونشان ، عطش خود را فرو می نشانم. من لذت می برم از فتح مردان سرسخت و سرکش.

    گاه التماس می کردی و آن قدر فتنه کردی و افسون در کار بستی که اسیر شدم.بعد روزی فاتحانه روبرویم نشستی و گفتی:

         -هان ای مرد ، تو با همه یارانت ، با هزاران سلاح آتشین ، با کوهی اراده ی پولادین ، با بازوانی ستبر و آهنین ، تاب یک لحظه نگاه کردن مرا نداری و جز باختن خود چاره یی نخواهی داشت.

         تو پیروزمندانه می خندیدی و بر صید خود فخر می فروختی.بعد ها به مبحسی که تو برایم ساخته بودی خو گرفتم مرا از آنجا بیرون آوردی به سوی چمن زاری پر از نهال ها و بوته های نومیدی رها ساختی.دیدم که اسیری دیگر جای شیرین مرا در آن قفس می گرفت.می دیدم که وقتی رهایم می کردی ، دست دل خویش را که به وجود من آلوده شده بود، بی باکانه ، از دامن وجود خودت پاک می کردی بعد قاهرانه گفتی:

         - حالا دیگر می گویم نه نه نه! من می گویم از من دور شو و مرا رها کن!من می گویم اسیری همچون تو را نمی خواهم!

         ... و با نگاهی تمسخرآمیز پوزخند زدی و گفتی:

         -  برو شاعر غم ها! برو و برای مسخره ترین مردمان ، مسخره ترین غم نامه ها را بسرای!

         ... من هم سال ها رنج بردم و به آخرین سفارش تو جامه ی عمل پوشاندم مسخره ترین غمنامه هایم را در یک کلمه برای تو خلاصه کردم.

    اینک بخوان:

                   « تو!!!»

نظرات 7 + ارسال نظر
ویوا یکشنبه 2 دی 1386 ساعت 07:42 ب.ظ

شلاااااااااااااااااااااام
من هنوز نخوندم دوتا پست آخر رو اومدم سلام کنم بعد برم بخونم اما اسمم توی پس آخرت ییهو به چشمم خوند منم هر متن یا شعری که اسمم توش باشه رو خیلی دوست دارم:)
از خود متشکرم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ویوا پنج‌شنبه 6 دی 1386 ساعت 07:30 ب.ظ

ویوا پنج‌شنبه 6 دی 1386 ساعت 07:32 ب.ظ

من برای این پست نظر داده بودددددددددددددددددم
نظر من کووووووووووووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
آهایییییییییییییییییییییییییییی نظرمو بده:(

sepideh سه‌شنبه 11 دی 1386 ساعت 10:28 ق.ظ http://deltange-naseria.blogsky.com

سلام دوست عزیزم، خسته نباشی ...

دلتنگ ناصریا آپدیت شد با :

یکسال گذشت و پدر نیست !!!

همراه با آهنگی از نوید عبداللهی برای پدرش ....

www.deltange-naseria.blogsky.com

٭٭٭ جاوید یاد و نام ناصریا ٭٭٭

موفق باشی . . .‌ . .

ویوا پنج‌شنبه 20 دی 1386 ساعت 09:32 ب.ظ

کوشششششششششششششییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟

احدتنها چهارشنبه 10 بهمن 1386 ساعت 07:01 ب.ظ http://ashkayeyakhi.blogfa.com

سلام
عزیز من اولین بار به وبلاگ شما سر میزنم .
وبلاگتون محشره
هم دردیم یه جورای به منم سر بزن
خوشحالم میکنی

اینجا آسمون ابریه ،، اونجا رو نمیدونم .اینجا هواش بهاریه ؛؛ اونجا رو نمیدونم. اینجا عاشقا تنهان ؛؛ اونجا رو نمیدونم.اینجا یه دلی برات تنگ شده اونجارو نمیونم

تنهای‌خسته سه‌شنبه 14 اسفند 1386 ساعت 02:55 ب.ظ http://tavalody-digar.blogfa.com

انکه ‌میگو ید‌ دوستت‌ دارم دل‌ اندوهگین شبیست که مهتابش را میجو ید.

کاش عشق را زبان سخن بود.
منتظرتم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد