nightlight
nightlight

nightlight

the people

 "زمان زیادی را نبودم ... نخواهم بود ... اما نبودنم ، چیزی شبیه بودن ست ..."



- شنیدی تو هم ، نه؟


-اوهوم


-آدمها غریبن


- آدمها اصلا آدم نیستن

نظرات 2 + ارسال نظر
علی راد یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 01:47 ق.ظ http://novin21.blogsky.com

این شعر رو بخون و لذت ببر

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم


در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم امد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی چند برآن جوی نشستیم


تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت


آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام


خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب


شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آمد تو به من گفتی
از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن


آب آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی گذران است
باش فردا که دلت با دگران است


تافراموش کنی چندی از این شهر سفر کن


با تو گفتم ، حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم


روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نرمیدم، نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت


اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسسنم، نرمیدم
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ...

خانم ثابتی سه‌شنبه 6 مرداد 1388 ساعت 11:28 ب.ظ

خوشحالم که می نویسی. در اولین فرصت نوشته ای که دوست داشتی بخوانم را می خوانم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد