nightlight
nightlight

nightlight


اسم زن‌ بابای من آزاده است. اسم دوست‌دختر سابق من هم آزاده بود. آزاده شوهر داشت پس دوست‌دخترم نبود. نخوابیده بودیم که با هم. دل به آدم اشتباهی داده نبودم؟ یک‌سالی هست زن گرفته. تمام این یک‌سال بی‌خبر بودم از آزاده. لابلای بحث و دعوا، می‌خواستم دستی بزنم به پشت بابا، نوازشی کنم شاید، که رفیق، تو هم وا دادی به آزاده؟ که همه‌ی آزاده‌ها فلان؟


از دور، گاسم از انتهای شهر و خانه‌ی همین همسایه‌ی کناری، صدای آهنگ می‌شنویم. لیلا اسم اولین دوست‌دخترم بود، هفت سال پیش. هفت‌ سال پیش، همه‌ی آهنگ‌های حول لیلا را حفظ کرده بودم جز یکی. که لیلااا لیلااا تا عطر تو پیچید. که لیلا، لیلا، لیلا. که از عشق تو، قلبم لرزید، که لیلا، بمون کنارم، آروم ندارم، لیلا، خدا می‌دونه، خدا نمی‌دونه لیلا. خدا خوابه لیلا. پاشو بریم لیلا.


پریروز، برای چندمین بار، چشمش افتاده بود به یکی از فیلم‌های تام هنکس. احساساتی‌طور، پیغام داده‌ به‌ش توی فیس‌،بوک. که بیا ایران رو ببینیم و بهمان. تام‌ هنکس ذوق‌زده است. تام هنکس جوابی نداده هنوز. ران فورست، ران.


در ذهن من، هزار خشت خام. در ذهن من عالم محشر انگار. که فلانی هم دوان دوان رسیده بود از سرزمین خیال‌های رسیده، که وا داده بودم به وسوسه‌ی شنیدن دوباره‌ی آهنگ‌های خاطره‌دار. که آهنگ همسایه‌ی کناری عوض شده یا چیزی توی سرم فریاد می‌زند نمون اینجا، برو، برو، رو، و ...


داستانش نیمه‌تمام ماند لیلا.


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 02:15 ب.ظ

هزار حرف نگفته پنهان لابه لای این سطرها

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 04:02 ب.ظ

:D

[ بدون نام ] چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 04:11 ب.ظ

واقعیه یا تخیلی؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد