nightlight
nightlight

nightlight

کارام جانم رفت

ای ساربان کجا می‌روی؟ آهسته ران نازنین. خلبان جان، خاموش کن موتور رو. رهاش کن بره رئیس.

سال‌هاست فرودگاه جای ایستگاه‌های قطار رو گرفته تو این ماجرا و چه فرق کرده همه چیز. سابقا می‌شد تا پای کاروان رفت. می‌شد دست کشید روی تنه‌ی قطار. پیشونی چسبوند به حجم سرد و زمخت فلز و بهش گفت: آهای، هوای مسافرم رو که داری؟ می‌شد چشم انداخت میون شیشه‌هایی که یکی یکی به آرومی رد می‌شن و دنبال عزیز سفر کرده گشت. اون وقت‌ها، کاروان به کندی دور می‌شد. مسیرش مستقیم بود و می‌شد خیره شد، می‌شد فکر کرد نازنین جایی حوالی نقطه‌ی انتهای خط‌ آهنه، می‌شد فکر کرد هنوز هیچ‌کس به اندازه‌ی کافی دور نیست. حالا اما، اوضاع عوض شده. از یک‌جایی به بعد، از دم گیت سالن ترانزیت، تو نیست می‌شی و من نیستم. باید چشم بچرخونم میون این همه هواپیمای پارک کرده. میون این همه مسافری که از دور، همه شبیه‌ هم‌ان. تو نیستی و حالا از خیالات محاله پیدا کردنت میون این همه پنجره‌ی کوچیک و غبار گرفته. تو نیستی و هواپیمات به ثانیه‌ای نیست می‌شه. یکی دو دقیقه بعدتر،‌ روی خط آسمون، تصور هم نمی‌شه کرد کجایی.

نوستالوژیستم؟ نه. شایدم باشم. گذشته چی داشت که اینقدر درگیرم کرد؟ شاید هیچی. چیزی اگه داشت که زود فراموشم نمی‌شد. فقط داغ بود و داغ. حسرتی بود که تلخی چایی‌های گاه به گاه سیلمان رو فراموشم می‌کرد. کلیشه شد بازم؟ کاتش کن رفیق.

کارم چی بود مگه؟ نقاش بودم؟ نه. نقاشی اسم درستی نیست. پرده نویسی هم نمی‌شه گفت. یه زمانی نه خیلی دور، کارم کشیدن عکس بازیگرهای سینما و صحنه‌های فیلم‌ها رو پرده بود. همون پرده‌ای که می‌چسبوندن سردر سینما. آره خوب خیلی کارها از یاد رفتن، اصن هیچ شدن این مدت. ولی خوب این یکی فرق داشت. چه می‌دونم بستنی سازی نبود که یه خط تولید صنعتی بیاد جاش رو بگیره. یه جور هنر بود. ذوق داشت. اصن هیچ دو تا پرده‌ای هیچ گوشه‌ی مملکت یه شکل نبود. خودت باید فکر می‌کردی فلان خانوم تو چه ژستی خوشگل‌تره و همون رو می‌کشیدی رو پرده. هیچی که نداشت، حداقل فیلم‌ها رو قبل همه می‌دیدم. بدون بلیط و بی‌مزد و منت.

چیکاره شدم بعدش؟ هیچی. بندری شدم. زده بودم به جاده و با اولین ماشین راه افتادم. آخر راه همه چی به اسکله می‌رسید. تا قبل اون هیچ‌وقت دریا رو ندیده بودم. یکم این پا اون کردم و ترس اینکه باز بیان سراغم و شرجی هوا، سرم رو داغ کرد. اصن همونجا بود که از خدا خواسته دم یکی از همون سمبوک‌های آبی و چغور و مهیب، مختار بهم کار داد. کار روی سمبوک. سمبوک روی دریا. دریا، آخر دنیا. همه دلخوشی‌ام جزیره بود. همه دل‌خوشی‌ام. شب‌ها می‌رفتم لب ساحل و صدف جمع می‌کردم. شب‌هایی که مست نبودم. شب‌هایی که یادش بودم هنوز. شب‌هایی که کم شد. صبح شد و رفت. هنوزم بود وقتایی که مث سگ به خودم می‌پیچدم. مث سگ زوزه می‌کشیدم و مویه می‌کردم. همه‌ی صحنه‌های غم‌بار تموم‌ فیلم‌های عالم خاطرم می‌اومد و گریه می‌کردم. ضجه می‌زدم که تو کجایی که نیستی. شب‌ها، دم قدم زدن تو ساحل و سیگار پشت سیگار گیروندن، از یه جایی به بعد نیست می‌شی. دریا فریاد می‌زنه بیا. رهاش کن بره رئیس. بیا و می‌خوای بری، غوطه بخوری تو حجم شور و غلیظ آب. نه. نه رفیق، هیچ‌وقت این دیالوگ آخری رو ننوشتم.

دست تقدیر اگه جور دیگه‌ای بود، می‌شد بگم از اول درگیر مریم بودم. مریم، مریم جماعت اصن. ولی خوب عشق اولم که مریم نبود. خاطرم نیست عشق اولم کی بود. یکی رو اولین بار دوست داری. یکی رو اولین بار تب می‌کنی. یکی رو اولین بار می‌بوسی. یکی رو اولین بار رها می‌کنی. یکی رو، یکی رو، یکی رو. همیشه یکی بود که اولی نباشه. مریم نبود ولی. مریم نبود اما از یه جایی به بعد همیشه یه مریمی بود. یه مریمی که یه بار مرمر صداش می‌کردم، یه بار ماری، یه بار مری مری، باورت نشه گاسم ولی یه بارم جعفر. دست آخر هم مریم. همیشه یه جای زندگی‌ام گره خورده بود به مریم. یا همسایه‌مون بود، یا همکارم بود، یا زن رفیقم. ولی بود. همین دور و بر.

دست من اگه بود،‌ می‌گفتم تو افسانه‌های یونان باستان، یه بنده‌ خدایی هم بوده که همینطوری محض هیچی، محض خنده‌ی خدایان باستان، نفرین شده بود به همین. به همین که همیشه گیر یه مریمی باشه که نیست. شایدم اسمش آزاده بود یه موقعی، ولی تهش می‌دیدی همون مریم همیشگیه. ته‌ش هیچی جدید نبود، هیچی فرق نداشت. هر دفعه می‌رسید به اینجا که من تا حالا ده بار بهت گفتم، نه عاشقتم،‌ نه درگیرتم، نه شوهرتم،‌ نه کوفتت‌ام، نه زهرمارت‌ام. ولی تو باز فکر می‌کنی جک کشتی تایتانیکم. و بعد، و بعد خوب معلومه دلم تنگ می‌شد براش. هنوز نرفته، هنوز راه نیافتاده،‌ دل‌تنگ بودمش. دیر شده بود اما.

برسیم اول خط. صدا رو تا ته بدیم بالا. که ای ساربان کجا می‌روی؟ آهسته ران نازنین. خلبان جان، خاموش کن موتور رو. رهاش کن بره رئیس. که کارام جانم رفت.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد